
اتفاقات جالب زندگی p4
با ترس و دلهره به خانم معلم علوم جغرافیا نگاه می کردم که یه دفعه آلیا گفت خانم اجازه هست یه سوال دارم میشه برای اینکه همه خیالشون راحت باشه که این تنبیه عادلانه است بریم دفتر مدیر و از اون بپرسیم
مری زیر چشی دیدم همه پسرا تهدید آمیز به آلیا نگاه می کردن و دخترا آرامش بخش .
منم که توی دلم یه آفرین گنده به آلیا دادم که ازم دفاع کرد .
خانم معلم هم گفت بله من ، مرینت و آلیا می ریم از مدیر بپرسیم .(اونم محض احتیاط )
بعد معلم گفت که لباس نپوش با همون شورت و سوتین بیا پیش آقای مدیر .
(مدیر پدر آدرین و هیچکس جز آدرین و پدرش اینو نمیدونن .)
رفتیم دفتر مدیر و بهمون گفت که بله این قانون رو خودم گذاشتم .
داشتیم از به در خروج نزدیک می شدیم که یدفعه بهمون گفت که
مدیر گفت تازه با انتخاب من و معلم با یکی از کسایی که تو کلاس مخالف جنسیت اون هستش رو لب به لب همو ببوسن 💋💋ولی قبلش برو لباساتو بپوش و برو بشین روی صندلی تا من و خانم معلمت با هم حرف بزنیم .
من رفتم و لباسامو پوشیدم و یه نامه برای آلیا فرستادم و همه چیو بهش گفتم و درباره قانون و اینا هر چی میدونستم و بهش تو نامه گفتم و وقتی از بغل صندلی اش رد می شدم کاغذ رو گذاشتم رو میزش .
وقتی خانم اومد گفت همه تو حیا ط صف ببندید
رفتیم حیاط دیدیم کل کلاسا اومدن و همه چیو می دونن پسرا یه جوری سینه ام رو نگاه می کردن و دخترا هم داشتن به حالم گریه می کردن
کلاس ما هم که توردیف قرار گرفت معاونمون مادر کلویی اومد جلو و گفت خانم مرینت و آقای آدرین بیان روی صحنه .
من که از قبل قبول کرده بودم قراره جلو همه کلاسا لخت بشم و رفتم رو سکو و بعدش دیدم آدرین میگه که من نمیام و از اینجور حرفا که مدیر اومد و گفت به خاطر نا فرمانی از معلمت یه تنبیه دیگه به هردو تون اضافه میشه
اومد رو صحنه و کنارم ایستاد و دستش رو گذاشت رو شونه ام و بعدش هم رو به آدرین کرد و گفت قبل از اینکه مرینت لباساشو در بیاره و لب به لب به هم بوسه بدید آدرین باید از بین این کاغذ ها یکی رو برداره و اون قسمتی که نوشته شده رو به مدت یه ساعت دست بزنه یا بازی کنه .
هر قسمت یه ساعت مثلا سر و کص باهم میشه دو ساعت .
بعد ظرف رو گرفت جلوی آدرین و از شانس من از نوک سر تا نوک پا افتاد و بعد من باید لباسامو در می آوردم .
اول یونیفرمم رو در آوردم و وقتی که به سوتین رسیدم دیگه دنیا رو برای خودم تموم شده می دونستم .
شورت و سوتینمم در آوردم در آوردم . بعد دیدم آدرین با چه علاقه ای میاد سمتم و د لباشو غنچه می کنه .
اومد و ما همو بغل کردیم و بعد رو به روی همه زبونمونو تو دهن همدیگه می کردیم و همو بوس می کردیم و بعد آدرین دستشد کرد وسط ممه هام و بعد با لباش نوک اونا رو می مکید و بعد دستشو
کرد تو کصم