اتفاقات جالب زندگی p2

اعظم رنجی اعظم رنجی اعظم رنجی · 1402/5/16 11:20 · خواندن 2 دقیقه

مری تا دیدم که بیشتر اطرافیا رفتن خونه هاشون 

از فرصت استفاده کردم و پشت بوته ها بدون هیچ هوش و حواسی لباسام رو در آوردم و یه ست شلوارک و نیم تنه ی تنگ بدون بندمو پوشیدم .از بوته ها یه گل چیدم و با قیچی تیغ هاشو بریدم . گذاشتمش لای لبام و رفتم سمت آدرین .

آدری من رو صندلی نشسته بودم و نینو و لوکا و ....

داشتن درباره ی دوست دختراشون که دوست دختر کی خوشگل تره باهم حرف می زدن و منم تو گوشی داشتم یه پیج از عکس و فیلمای مرینت میدیدم

که رسیدم به یه فیلم که با نقاشی دارن سینه مرینت رو لخت می کنن و کلی هم بازدید دارن .

محو تماشای فیلم شده بودم که تا خواست سینه رو لخت کنه یه دختر با موهای بنفش و آبی که از طرف بوته ها مست به طرفم میومد حواسم رو به خودش

جلب کرد. از دور حجم سینه هاش معلوم بود و عین عسل خوش مزه به نظر می رسید . 

مری رفتم و روی دسته صندلی نشستم و گل رزی که لای لبام بود رو بیرون کشیدم و روی سرو صورت آدرین کشیدم و از اونجا به بعد ضعف گرسنگیم بیشتر شد و دیگه نفهمیدم چی شد .

آدری بعد از اینکه گل و گذاشت لای لباش چون خیلی دوست داشتم ممه های عشقم رو ببینم دستم و بردم پشتم و با یه اشاره همه اونجا رو ترک کردن .

منم نیم تنه ی مرینت رو دادم پایین یکم که رفت پایین به سر یه خط رسیدم و یه حس بهم دست داد و نیم تنه رو مثل دیوونه ها پاره پاره کردم و ممه های مرینت رو تو چش کردم و دهنم رو بردم سمت نوک پستانهای مرینت و محکم میمکیدم .

مری بعد از اینکه ضعفم از بین رفت و دیدم سر آدرین تو ممه هامه واقعاخجالت کشیدم و خودم رو رسونرم به خونه و فردا صبح .....